تصمیمات راهبردی اشتباه دولت، مقدمه افول مولفه های اقتدار کشور

تصمیمات راهبردی اشتباه دولت، مقدمه افول مولفه های اقتدار کشور خواهد بود و باید در آنها تجدیدنظر شود.

در زمان انتخابات دوره سیزدهم ریاست جمهوری همه دغدغه مندان به نظام مقدس جمهوری اسلامی که شرایط کشور را اسفناک و غیرقابل قبول می پنداشتند با امید فراوان و اعتقاد راسخ به حمایت کاندیدایی بر آمدند که وی را اصولگرا می دانستند و امید داشتند تا به ریاست وی آلام جامعه کاسته و امنیت عمومی کشور از افول خارج شود.

اما با روی کار آمدن دولت آقای رئیسی با حمایت قاطع جریان اصولگرایی ، ایشان خود را از جرگه اصولگرایی ندانسته و آن را انکار کردند و با تصمیمات بدعت آفرین توسط اطرافیان خود در نادیده گرفتن نقش احزاب سیاسی در مشاورت ها و اتخاذ تصمیمات و اداره امور دولت، کشور را در شرایطی قرار می دهند که هم جمهوریت نظام که یکی از ارکان انقلاب شکوهمند قرن بوده است را نادیده انگاشته و تضعیف می کنند و هم به حاکمیت ملی و اقتدار متمرکز مرکزی کشور آسیب جدی و خطرناک می زنند.

دولت سیزدهم با نادیده گرفتن تجربیات نخبگانی حکمرانان گذشته در دولت و مجلس و ظرفیت های گرانقدر و ارزشمند احزاب که بیانگر مطالبات و طیف وسیعی از تفکرات آحاد جامعه و ولی نعمتان انقلاب اسلامی هستند نه تنها اعتقاد به جمهوریت و حکومت مردم را نادیده گرفتند بلکه اوضاع اداره کشور را به روش سعی و خطا اداره کرده و کشور را متحمل خسارات و هزینه ها می کنند.

اینگونه اداره کشور قطعا در راستای منافع ملی، اقتدار و توسعه کشور نخواهد بود و آب بر آسیاب دشمن ریختن و همسویی با بدخواهان کشور را تداعی می کند.

از بدعت های ناپسند و خطرناک دیگر در دولت سیزدهم قوم گرایی و افراز کشور به الگوهای قوم گرایانه و تفرقه انگیز است. این تفکر بسیار خطرناک تا جایی عادی انگاشته شده که در انتصابات مناصب دولتی از کل به جزء، به عنوان اصلی ترین شاخص انتخاب افراد بر می شمارند.کافیست تصور از آینده این کابوس وحشتناک وجود داشته باشد که در هر منطقه جغرافیای فرهنگی، قومی و زبانی و منطقه ای صرفا افرادی اداره امور را به عهده بگیرند که تعلق محض بوم گرایانه در آن داشته باشند. با مروری اجمالی در تاریخ مشاهده می شود فرایند بعدی افراز اختیارات اداره کشور به مناطق مختلف و کاستن از قدرت متمرکز مرکزی کشور در طی زمان، آغاز تمامیت خواهی و استقلال قومیت ها و فتنه های جدایی طلبی و جنگ های داخلی و مقدمه خاورمیانه جدید خواهد بود. لازم است مساله قوم گرایی که سرفصل برنامه های خصمانه دشمنان قسم خورده کشور در برنامه خاورمیانه جدید است را کاملا جدی گرفته و تشریح نمود تا کسانی که سهوا در این مسیر نامبارک قدم بر میدارند بدون فوت وقت راه پس گیرند و کسانی که به عنوان جریان نفوذ، آگاهانه این مسیر را با سرعت در می نوردند شناسایی شده و دستان آلوده و پلیدشان از مناصب کشور کوتاه و به محکمه عدالت سپرده شوند.

قوم گرایی از دو کلمه "قوم" و "گرایش" ترکیب یافته است. قوم گرایی عبارت از گرایش گروهی از افراد جامعه به منافع قومی و معیار قرار دادن آن در تمام فعالیت های زندگی به جای منافع ملی می باشد.

قبیله گرایی یا تریبالیسم، تفکر سازماندهی یک قبیله یا قبایل برای دفاع و حمایت افراد عضو آن قبیله یا قبایل را گویند. همچنین قبیله گرایی را می‌توان روش تفکر یا رفتار گروهی از مردم که زیرمجموعه یک قبیله یا نژاد خاص هستند تفسیر کرد که وفاداریشان به قبیله خود را به وفاداری آنها به کشورشان یا گروهی خاص از مردم جامعه‌شان ترجیح می‌دهد.

رفتار قوم گرایانه همانا همکاری با اعضای گروه خودی و عدم همکاری با اعضای سایر گروه ها پنداشته می شود؛ و یا حمایت بیش از حد از گروه خود و دشمنی با گروه های دیگر می باشد. قوم گرایان تمام کسانی را که از قوم خودشان است نسبت به دیگران بهتر و برتر می شمارند. در این نگاه، دیگران در مرحله ی دوم یا پایین تر از قوم خودی قرار می گیرند. در رفتار قوم گرایانه سود و زیان قوم مبنای تصمیم و عمل قرار می گیرد. عوامل و زمینه های پیدایش قوم گرایی متعدد است. اما در این جا به چند عامل عمده بصورت مختصر اشاره می شود. اولین عامل پیدایش قوم گرایی پدیده عاطفه و احساس است: بسیاری از قوم گرایان نمی دانند که چرا قوم گرا هستند، تنها احساس قوم دوستی و نزدیکی با قوم سبب می شود که به سمت قوم گرایی و پشتیبانی بی قید و شرط از قوم و قبیله خود برایند. عامل دوم تصور استحقاق است: بسیاری از قوم گرایان فکر می کنند که قوم شان بیش از دیگران مستحق بهره مندی از امکانات ملی است. تلاش می ورزند که از هر فرصتی برای به دست آوردن چنین حقی استفاده کنند. احساس حقارت و مظلومیت نیز عامل دیگر قوم گرایی است: برخی از اقوام به خاطر تحقیر و ظلمی که در طول تاریخ از سوی اقوام یا قوم مسلط بالای شان صورت گرفته است، برای جبران و تخلیه این عقده ها تلاش می کنند که خود را در جایگاه بالاتر بنشانند. یکی از عوامل دیگر قوم گرایی احساس تمامیت خواهی است: بعضی از اقوام دیگران را مهمان های ناخوانده و یا مهاجم های غاصب گر فکر می کنند. همه چیز را مال خود می پندارند. از این عوامل که بگذریم، نباید انکار کرد که عوامل بیرونی یا خارجی هم در پیدایش قوم گرایی نقش عمده دارد، بر اساس همان راهبرد معروف استعماری که "تفرقه بینداز و حکومت کن".

 قوم گرایی از دیده گاه دین مبین اسلام مردود است و پیامد های ناگواری دارد . نخستین پیامد ناگوار قوم گرایی پراکنده گی است و کشور را چند پارچه می سازد.قوم گرایی همیشه با محدودیت همراه است. افکار و اندیشه های قوم گرایان در قالب تنگ و کوچک قومی قرار می گیرد و راههای توسعه همه جانبه را می بندد، در حالی که انسان اندیشه و قابلیت بالاتر و فراخ تر از قالب محدود و خشک قومیت دارد.یکی دیگر از پیامد های نا گوار قوم گرایی فراهم شدن زمینه سلطه بیگانگان است. اقوام برای تسلط بر همدیگر نیاز به کمک بیگانگان می یابند. تاریخ نشان داده است که به دنبال کمک گرفتن از دیگری، سلطه ی آن هم حتمی می گردد. نمونه نقشه های شرورانه امروزی نقشه خاورمیانه جدید است. در مورد جلوگیری از پیامد های منفی قوم گرایی باید در جوامع به دوشیوه به زندگی مسالمت آمیز دست یافت و از نزاع های قومی کاست.

1- همانند سازی: در این شیوه خرده نظام ها می کاهد، و تلاش برای یکسان سازی و درهم آمیزی هویت های جداگانه صورت می گیرد.

2- چند گرایی فرهنگی: دراین شیوه اقوام از نژادهای گونه گون در کنارهم زندگی می کنند، و با نگهداشت رسوم و هویت جداگانه ی خویش شیوه زندگی دیگر اقوام را نیز احترام می دارند.

حرکت های قوم گرایانه سبب ظلم و استبداد قومی در درون، ایجاد تفرقه و نزاع می شود، عدالت و انسانیت زیرپا گردیده و منافع قومی رشد می یابد و بر منافع ملی ترجیح داده می شوند و منجر به فراهم نمودن زمینه های استعمار از بیرون خواهد شد و همچنین فساد عنان گسیخته قدرت و رانت ها و دست درازی به منافع ملی و بیت المال را ساختار می بخشد و این با شعار اصلی دولت سیزدهم بر مبارزه با فساد کاملا تضاد و تناقض دارد.

 برای بیرون رفت از این مشکل و پایدار ساختن همبستگی ملی، دولت مردان باید تلاش ورزند تا زمینه برای تامین و حل مسایل ملی فراهم گردد. زیرا تنها در صورت ایجاد ارزشها و شرایط دسترسی یکسان به مناصب حکمرانی میان اقوام و به رسمیت شناختن فرهنگ ملی به جای قومی است که بستر شکل گیری هویت ملی، امنیت ملی، حکومت ملی، منافع ملی و توزیع عادلانه ی امتیازات ملی فراهم می گردد و این را مدیران انقلابی دولتی از ریاست محترم جمهوری تا پایین ترین مدیر دولتی در سبک و سیاق حکمرانی خود شایسته و بایسته است مدنظر قرار دهند.

* فعال سیاسی

پایان/

۲۴ اسفند ۱۴۰۰ - ۱۲:۴۵
کد خبر: 17409

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • 3 + 13 =